گلبهی

و یک دنیا خاطره ...

گلبهی

و یک دنیا خاطره ...

مارتینی

اینکه بقیه فکر می‌کنن، من جوش ردنم احمقانس احمقانس.
کسی که صبح از دوستیش کلی حس خوب داشتم،
الان بهم می‌گه، تو خیلی احمقی و من خیلی احمقم که سریع به هم می‌ریزیم که رامتین اینجوری بهم گفت.

من نمی‌خواستم اینقدر احمق باشم.
دلم turn-off می‌خواد.

باورم نمیشه

آدم میمونه، همه که دارن می‌رن، ۱۶ خرداد، ۲ تا هم اتاقیامم دارند می‌رن خونه هاشون،
یعنی چه قدر زود این ۴ سال تموم شد.
آدم دلش می‌گیره.
کاشکی بازم دور هم جمع می‌شدیم.
کاشکی می‌شد تا آخر عمر همین جا بمونیم.
هی ی ی.

می نویسم تا بماند بر سنگ قبر زندگی

شاخه گلی،

مزین به شبنم هایی از جنس اشک

و بویی از جنس تازگی

به دوستی که 6 روز بیشتر چشم به این دنیا نداشت.

خداحافظ