نشسته باشم کنارت و هزار بار خدا را شکر کنم که حرف زدن می دانیم و می توانیم،و هزار بار برای لال ها دعا کرده باشم و به هزار راه فکر کرده باشم که ای کاش می توانستند حرف بزنند،همان "دوستت دارم"ساده را بتوانند ادا کنند،بعد تو لبخند بزنی...

چند وقت بعد بگذرد،وقت دیدار برسد،سلام کنم،جواب ندهی،نفهممت!آهنگ "دیدار-علی مختارپور"را بگذاری و برایم پانتومیمش را اجرا کنی و من هارهار بخندم،قند توی دلم آب شود!

بیایی بنشینی کنارم و بهم بگویی:"دوست داشتن بَلَدی می خواهد نه زبان!دیدی؟!"و من بگویم اوهوم و دوباره باهم پانتومیم آهنگ را اجرا کنیم و بی خیال دنیا فقط بخندیم!!!

+  فهیمه