گلبهی

و یک دنیا خاطره ...

گلبهی

و یک دنیا خاطره ...

نوشمک

کی می دونه، چی توی این دل می گذره،

کی چی می دونه یک موقع برای کسی که اصلا نمی دونه نگران می شم،

فقط به این خاطر که من دوستشم شاید اون نیس، شایدم هست،

شاید نمی دونه که من انقدر دوستم، من خودم هم نمی دونم.

من اونقدر نگرانم که دارم بال بال می رنم، کی می دونه !!!!


ما آدما لیاقت خوبی نداریم. خوبی کنیم هزار تا انگ بهمون می زنن.

شایدم من دیگه برام مهم نباشه، آزاد ادامه بدم، برای خودم زندگی کنم.

شاید اینقدر دل چرکین بشم، که نتونم دیگه مثل قبل باشم، کارام با مصلحت اندیشی خراب شن.


امروز یکی بهم می گه خودت نباش،

اینجوری که با آدما برخورد می کنی،

جور دیگه برداشت می شه.


بعید می دونم جز خودم که روزی چند بار اینجا رو چک می کنه،

که ببینه پستی گذاشته، کسی دیگه اینجا رو چک کنه،

اینام برای خودم می گذارم، دفتر یادداشتمه.