گلبهی

و یک دنیا خاطره ...

گلبهی

و یک دنیا خاطره ...

روزهای سخت

روزهای خیلی سختی است، نه به خاطر اینکه این هفته کلی کار دارم. نه.

به این خاطر که امروز حرف های سختی رد و بدل شد.

روزی بود که توروی مادرم وایسادم، بهش گفتم به اینا اعتقاد ندارم.

روز سختی بود، آدما صریح تو روی هم!!

یاد حرف یک دوستی در مورد مادرش افتادم،

می گفت مادرش می گفت با اینکه قبلا خیلی با مادرش مشکل داشته،

ولی الان فکر می کنه مادرشو از دست داده، دوست داشته مادرش باشه.

می ترسم. پام می لرزه. حقیقت سخته.

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:56 ب.ظ http://jeeb.ir?rid=2767

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد