و ﭼﻪ اﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻫﻤﮕﻲ اﻓﺘﺎده
ﺑﭽﻪﻫﺎ را ﭼﻪ ﻛﻨﻴﻢ؟
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻣﻲﺧﻮاﻫﻨﺪ
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻣﻲرﻗﺼﻨﺪ
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻣﻲﺧﻮاﻧﻨﺪ
اﻳﻦ ﻃﺮﻳﻘﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺧﺎﻃﺮﺷﺎن ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ
ای ﻓﻼﻧﻲ دو ﺳﻪ ﺧﻄﻲ ﺑﻨﻮﻳﺲ
ﺳﺎدهﺗﺮ رﻧﮕﻲﺗﺮ در ﭘﻲ ﻗﺎﻓﻴﻪ و واژه ﻧﺒﺎش
ﺳﻮژه ی اﻣﺮوزی ﺑﮕﺬر از دل ﺳﻮزی
ﻟﻠـﻪﻫﺎﻳﻲ ﻫﻤﻪ دﻟـﺴﻮزﺗﺮ از ﻣﺎدرﺷﺎن
ﺑﻲ ﺧﻴﺎل از ﻏﻢ ﻓﺮداﻳﻲ و از ﻋﺎﻗﺒﺖ و آﺧﺮﺷﺎن
ﻣﻦ ﻫﻨﻮز ﻣﻌﺘﻘﺪم
ﻣﻦ ﻫﻨﻮز ﻣﻌﺘﻘﺪم ﻣﻴﺸﻮد ﻋﺸﻖ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ آﻣﻮﺧﺖ
ﻣﻴﺸﻮد درﺑﺪر واژه ی ﺑﺎزار ﻧﺒﻮد
ﻣﻴﺘﻮان ﺗﻘﺪﻳﻢ ﻛﺮد
و ﭘﺸﻴﺰی ﺑﻪ ﭘﺸﻴﺰی ﻧﻔﺮوﺧﺖ
ﻣﻴﺘﻮان ﻋـﺸﻖ ﺑﻪ آﻧـﻬﺎ آﻣﻮﺧﺖ
تو زندگیم، کناراین میدان از ماشینای مختلفی پایین انداخته شدم،
اما یک دفشو هیچ وقت یادم نمی ره،
همون باری که قرار بود برم دم خیابان گلزار بشینم، بچه ها برنو بیان.
به یاد دوری دوست نزدیک
الف مثل ایران شهر
ب مثل بچه
پ مثل پارکت مثل تروی
ث مثل ویتامین ث
ج مثل جهاز
چ مثل چهار راه
ح مثل حوصله
خ مثل خلوت
د مثل دوست
ذ مثل ذوزنقه
ر مثل روز
ز مثل زمین
ژ مثل ژنده
س مثل ساعت
ش مثل شنا
ص مثل صنخیت
ض مثل ضابطه
ط مثل طالقانی
ظ مثل ظلم
ع مثل عقاب
غ مثل غر
ک مثل کیوی
گ مثل گربه
ل مثل لواشک
م مثل ماژیک
ن مثل نماز
و مثل والیبال
ه مثل هایده
ی مثل ی ی ی ی
تا حالا چقدر تو زندگیتون گیج شده اید؟
تا حالا چقدر سردرد گرفتید؟
شده فکر کنید مفیدید یا مضر؟
یا حتی به این فکر کنید که جزء دوستای نادانید یا دشمنای دانا؟
تاحالا به تاثیر کاراتون فکر کردید؟
تاحالا تنتون لرزیده؟
تاحالا چقدر به قارقار کلاغا گوش دادید؟تاحالا چند بار صبح پاشدید دیدید بارون اومده؟
تاحالا چقدر تو فصل برگ ریزون به صدای جاروی رفتگر گوش دادید، اونم تو هوای بارونی؟
تاحالا تو این فصل به رنگ برگا نگاه کردید؟ یا به صدای پرنده ها گوش دادید؟
تا حالا چقدر تو این حالت بودید؟ ۵ ثانیه، ۵ دقیقه، ۵ ساعت، یا حتی ۵ روز؟