نیکولا

قلم بافی های یک نیکولای آبی

پخش شدن عطر سجاده ام از لای انگشت های کسی...

چقدر خوب است که تو وقتی شنیدی رفته ام مکه چشم هایت چهارتا نشد و چپ چپ نگاهم نکردی. آخر می دانی ؟ بعضی ها فکر می کنند هرکس می رود مکه باید شبانه روز سرش روی مهر باشد و دعای کمیل بخواند مثلا! اما من کلا آدم راحتی بوده ام همیشه. و سعی کرده ام تا جایی که می توانم آن طور که راحتم زندگی کنم. بعضی وقت ها دوست داشتم موهایم را تا دانه آخر بکنم زیر روسری ام و این کار را کردم، بعضی وقت ها دلم می خواست سیاه بپوشم و این کار را هم کردم، گاهی با وجود چربی های پهلوهایم مانتوی رنگی پوشیدم و به حرف های دیگران توجه نکردم. بعضی وقت ها چند ماه پشت سر هم همه چیزهایم را ست کردم و بعدش چند ماه مانتوهای آبی ام را با شال های زرد و طوسی و صورتی پوشیدم.چند ماه تل زدم و موهایم را فرق کج ریختم توی صورتم و بعدش برای مدتی هدبند زدم و دست هایم را با ساق پوشاندم. همه این ها هم برای این بود که اینطوری راحت تر بودم. نه به خاطر کسی. نه به خاطر چیزی. نه حتی به خاطر خدا!

شاید مسخره باشد برایت. شاید فکر کنی دارم بهانه می آورم یا توجیه می کنم.اما من فقط دوست داشتم آنطوری زندگی کنم که حس بهتری داشته باشم. برای همین خیلی وقت ها با لاک نماز خواندم، با آرایش نماز خواندم، با آستین های نه چندان بسته، با شلوار برمودا، با مهر ، بی مهر ، و حتی گاهی بی وضو نماز خواندم. راستش را بخواهی بعضی وقت ها هم که حس کردم دارم سر خدا را شیره میمالم که فقط بهش بگویم نماز خوانده ام - بدون اینکه یک درصد حال خودم خوب شود از نماز خواندنم- اصلا نماز نخواندم!یا خیلی وقت ها وسط سال روزه گرفتم و به جایش وسط ماه رمضان به هوس شیرکاکائویم نه نگفتم!

همه این کارها را کردم که آرامش بیشتری داشته باشم. که گناه و ثوابم را خودم مشخص کنم نه بقیه. بعضی وقت ها محارم زندگی ام را برای خودم حرام تر از غریبه ها کردم. خیلی وقت ها خیلی ها را از زندگی ام حذف کردم و خیلی ها را اضافه. هر کار که بهم آرامش داد برایم ثواب شد و هر چیز که لرزه انداخت به وجدانم گناه!

این همه حرف زدم که بگویم تو از آن دسته آدم هایی هستی که باید به زندگی دیگران اضافه بشوند ، از آنهایی که بودنشان از چهل صبح دعای عهد خواندن هم بیشتر ثواب دارد، از همان گروهی که لازم نیست حتما یکی از شاخه های خط عشق کف دست راستشان باشی تا دوستت داشته باشند، از آنهایی هستی که می شود با خنده هایشان معراج کرد و یک درصد داشتنشان هم نعمت است و نباید نگران انحصاری نبودنشان شد!ممنونم از چپ چپ نگاه نکردنت،ممنونم از شعور داشتنت. از درک کردنت. از قول مردانه دادنت.از خندیدنت. ممنونم از بودنت که از هزار نماز شب برایم معنوی تر است. اصلا اگر گرفتن دست های تو گناه است بگذار من را از ناخن آویزان کنند.می دانم که نیست. و برای همین ممنونم از گناه نبودنت...

# نیکولای_آبی